آزار
، دختری خوابیده در مهتاب
. چون گل نیلوفری در آب
. خواب می بیند
. خواب می بیند که بیمار است دلدارش
وین سیه رویا ، شکیب از چشم بیمارش
. باز می چیند
. باز می چیند
: می نشیند خسته دل در دامن مهتاب
. چون شکسته بادبان زورقی بر آب
: می کند اندیشه با خود
از چه کوشیدم به آزارش ؟
وز پشیمانی ، سرشکی گرم
. می درخشد در نگاه چشم بیدارش
وز پشیمانی ، سرشکی گرم
. می درخشد در نگاه چشم بیدارش
، روز دیگر
، باز چون دلداده می ماند به راه او
. روی می تابد ز دیدارش
. می گریزد از نگاه او
... باز می کوشد به آزارش
رشت ، تیر 1330 / ه . ا . سایه
رشت ، تیر 1330 / ه . ا . سایه
0 Comments:
Post a Comment
<< Home