Tuesday, March 20, 2007

صف

صف می رود به سمت جلو نوبتم شده است
بین من و تو فاصله ها یک قدم شده است
راه زیادی آمده ام تا رسیده ام
جایی که چهره من و تو روبهم شده است
یک کاسه عسل ز نگاهت کمی بریز
این جمعیت به عشق شما متهم شده است
مهمان هر شبم که برای طواف تو
پیراهن سپید غزل کوچکم شده است
از چشم خود شنیده ام انداختی مرا
اشکم که از چکیدن خود محترم شده است
گفتی ز راه آمده برگرد و گفتمت
برف آمده ست و گردنه پر پیچ و خم شده است
تو آخر صفا و دلم آخر صف است
حرف من و تو تازه شبیه به هم شده است
گل می کنی ز صحبت و بو می کنم ترا
سر می دهم تکان به تو یعنی سرم شده است
مردم من و نوشته به دفترچه بهار
گلبرگ زرد کوچکی از شاخه کم شده است
تلخ است روزگار دلم ای عسل فروش
کی می شود صدا بزنی نوبتم شده است

مجموعه شعر پیراهن سپید غزل / دفتر دوم / رزیتا نعمتی

0 Comments:

Post a Comment

<< Home